وب‌نوشته‌های مهدی شریفی راد

درد دل یک شرکت کننده در انتخابات!

3 دیدگاه‌ها

>

واقعاً چندش آور است و صد البته روشنگر! تلاش مذبوحانه عده اي که همچون کنه به مناصب و کرسي ها نشسته اند و براي مکيدن ته‌مانده خو‌ن پيکر نيمه جان اين ملت به هر عملي دست مي زنند. چندش آور، چون کنه وار چسبيده اند و زالو گونه مي مکند! و روشنگر، چون پس از دو دهه مجبورند چهره واقعي خويش را نمايان سازند.

حکایت نامه ها و هشدارهای این چند روز به خاتمی حکایت ‌اينهاست! هم‌آنها که کمر بسته اند به ماندن! به هر قيمت که باشد …

درد دل: پدرسوخته ترين گروه سياسي اين پهنه […] است. هماناني که با همه هستند و با هيچکس نمي مانند! هماناني که با قدرت و دارايي ملت برادرند! و هماناني که بادبان به دست مي چرخند!

پ.ن(پس از کظم غيظ!):
جگرم سوخت شيشه شکست … سرباز آمد و اسلحه اش …



برچسب‌ها:

  1. اوهوم … خوشچهره واقعا عصبانی بود 🙂

  2. گمنام گفت:

    آقا اينقده خودتو ناراحت نكن. روز وصلش مي رسد ايام هجران مي رود رو برا كي گفتن؟

  3. الیاس گفت:

    واه سیاسی شودی؟؟؟؟

پاسخ دادن به گمنام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *