وب‌نوشته‌های مهدی شریفی راد

معرفت و لوطی گریسم سرمایه داری!

بدون دیدگاه

>

سبیل داره این هوا، طول و عرضش هم ۲ متر در نیم متره. به خانما می گه آبجی و به آقایون رفیق. کله مبارکش غایت کچلیه و تریپ کلی اش بیشتر به دهه ۱۳۴۰ می خوره تا ۸۳. تو دانشگاه دیدمش؛ کلی تعجب کردم … باباش آخر مایه داریه، قبلاً وردست باباش می دیدمش ولی خوب ظاهراً تازگی ها به مکتب و مدرسه هم علاقه مند شده. وقتی راه می ره ابهتش آدمو می گیره! زیر لب گنج قارون نمی خوام … ملک سلیمون نمی خوام می خونه. تریپ سینمایی مورد علاقش فردینه. دو سه سالی از من بچه تره. نمی دونم چرا از دیدنش تو دانشگاه اونقدر تعجب کردم … شاید به خاطر اینه که اگه روزی ۲ ساعت تو دفتر دستک باباش بپلکه، جای کار کردن پول پارو می کنه.

تو فکر بودم که یکباره دستی رو روی شونه ام احساس کردم. خودش بود. گفت: رفیق، شما کجا اینجا کجا؟ منم پوزخندی زدم و گفتم: والله ما که تو کار پاس کردن واحدیم اونم به خاطر اینکه روز مبادا خودمونو به یه کسبی آویزون کنیم. لبخند ملیحی زد(بعد از حدود ۸ سال بالاخره دندوناشو دیدم!) و گفت: ای ول، تو از بچگیت هم مخت میزون بود. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

لابد می خواید بدونید که من چی گفتم. هیچی والله، از اون روز به بعد به لیست کراماتش بداهت و نکته سنجی و طبع شعر رو هم اضافه کردیم….



برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.