>
گاهی اوقات دلتنگ چیزی هستی که نمی دانی چیست! دلتنگ کسی که نمی دانی کیست!
دلتنگیای که نشات گرفته از خاطره ای است که به تو تعلق ندارد، انگار که پیش از تولد تو اتفاق افتاده است، اگر به تناسخ اعتقاد داشتم خیالم راحت بود که یحتمل کالبد قبلی که میزبان روح خستهام بوده از این دلتنگی و علتش باخبر است.
دلتنگیای که با یک تصویر، شعر، داستان، فیلم، موسیقی، منظره و حتی با حال و هوای یک غروب؛ از جنس آن غروبهایی که استاد بهمنی تصویر کرده:
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد … گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم
در وجودت بیدار می شود و مسیر خودش را طی می کند، انگار که وجود تو برای این دلتنگی حکم میزبان برای انگل را دارد …
اون دلتنگی ربطی به این چیزهایی که گفتی نداره دادا. شنیدی قصه ی اون بابایی که خرش رو گم کرد و گشتن تو مسجد پیداش کردن؟