وب‌نوشته‌های مهدی شریفی راد

امیرخانی و پرونده “نسیم بیداری”

بدون دیدگاه

چندی است که در فضای اینترنتی راه و بیراه از امیرخانی خرده می گیرند که پس ازسکوت ۲ ساله در خصوص وقایع خرداد ۸۸ حالا در گفتگو با نشریه “نسیم بیداری” موضعی در تضاد با مواضع قبلی‌اش گرفته و حتی برخی متهمش می کنند که دیگر امیرخانی مذهبی و سربه راه! سالهای پیش نیست. اما داستان این مصاحبه چه بوده و امیرخانی چه گفته که اینچنین برخی را برآشفته؟

۱- منسجم ترین مطلب انتقادی که در این خصوص دیده ام مربوط به وبلاگ “طلبه. ضد. بی پایان.” است که در ۹ بند، اساسی امیرخانی را به باد انتقاد گرفته. ببینید: «سکوت و سیاست»؛رضاامیرخانی چه دارد میکند با خودش؟؟؟

۲- نشریه را خریدم و خواندم و تعجب کردم از این همه واکنش! من امیرخانی تازه ای ندیدم؛ در این مصاحبه هم امیرخانی مثل ۱۰ سالی که من می شناسمش صریح بوده و بی پروا. حرفهایش هم حرف تازه ای از او نبوده. ترجمه سکوت سیاسی امیرخانی به عافیت طلبی برای جامعه سیاست زده ما عجیب نیست اما بی انصافی است چرا که اگر عافیت طلب بود امروز هم ادامه دادن سکوت بیشتر به نفعش بود تا صراحت حرفهای اخیرش.

۳- تکه زیر از کتاب “داستان سیستان” است، بخواندیش:

«بهمن ۵۷ ساواکی شده ای!»
همان شبی که اخبار سراسری شبکه یک، دیدار خصوصی اهل قلم با ره بر را پخش کرد(رسم الخط از نویسنده کتاب است). اولین رفیق شفیقی که مرا در گیرنده دیده بود، به همراهم زنگ زد و این را گفت. خندیدم.
«نخند!»
چرا جواب نداد. به جایش گفت: «چشم کورت را باز کن، آمریکا بیخ گوش مان ایستاده است، همه گرفتاریِ من این است که در چنین شرایطی، چرا به جای عراق، به ایران حمله نمی کند. آن وقت تو بعد از این همه سال رگِ ولایتت جنبیده است و رفته ای دیدار آقا؟ ولایت یک امر درونی است؛ سابژکتیو، نه برنامه ای آفاقی و آبژکتیو درکنداکتور پخش سراسری!
این همه موقعیت جور شد نیامدی. آن وقت در چنین شرایطی، آن هم با جماعتی که کلی به تو بد و بیراه گفته اند، رفته ای دیدار خصوصی! خدای موقعیتی تو! کاش به جای دو واحد ریشه های انقلاب، نیم واحد زمان سنجی پاس می کردی».

امیرخانی کتاب داستان سیستان را با جملات بالا شروع کرده است واین کتاب سفرنامه ای از همراهی با رهبر در سفر به استان سیستان و بلوچستان که انصافاً کتابی خواندنی است. امیرخانی داستان سیستان همین امیرخانی این روزهاست که هنوز هم بی پروا سخنانش را می زند هرچند که گاهی سخنانش بوی جسارت جوانی می دهد و البته ندرتاً هم با منطقی عجیب حرف می زند مثل همین مصاحبه اخیرش که حزب اسلام گرای ترکیه را تلویحاً ستوده و اشاره ای داشته به اینکه شاید بذر انقلاب اسلامی در ترکیه ثمر بدهد! خب شاید این تنها نکته عجیب این مصاحبه است که امیرخانی اسلام ترکیه لاییک را می ستاید در حالیکه همین حزب اسلام گرا هم سیاستی عجیب دارد که از یکسو به خواست آمریکا و به نفع اسرائیل سپر ضدموشکی ایجاد می کند و از سوی دیگر سعی دارد در خط مقدم مخالفت با اسرائیل قرار داشته باشد و سفیر اسراییل را اخراج می کند.

از این موضوع که چشم پوشی کنیم تمام سخنان امیرخانی از زبان همان امیرخانی سابق خارج شده و لااقل من حرف عجیبی از او ندیدم. حالا هم گه چند هفته ای از انتشار مصاحبه گذشته نسخه pdf را در ادامه مطلب قرار می دهم تا دیگرانی که نخوانده اند هم صحت گفته هایم را تصدیق کنند.

اما چرا نسیم بیداری که قاعدتاً به لحاظ تفکرات سیاسی در جبهه مقابل امیرخانی قرار دارد باید برای او پرونده ویژه ای تدارک ببیند؟ پاسخ این سوال هم چندان سخت نیست. در میان نویسندگان هم فکر و هم مسلک امیرخانی شاید او تنها فردی است که بارها مصاحبه های بی پروایی داشته و ترسی از بیان عقایدش نداشته و البته او نویسنده ای است که پیش از نویسنده بودن یک نخبه علمی بوده و تجربه خروج از کشور برای ادامه تحصیل و احتمالاً ماندگاری در آمریکا را داشته یعنی همان پدیده ای که به “فرار مغزها” مشهور شده است. تجربه کوتاه حضور او در آمریکا هم تبدیل به کتاب بی وتن شد. او همچنین با انتشار سایت “لوح” که نخستین نشریه الکترونیک در میان نویسندگان اصولگرا و عموماً شاغل در حوزه هنری بود و البته پدیده ای بود که من هم حقیتاً به آن علاقه مند بودم علی الخصوص پیگیر همیشگی سرلوحه های امیرخانی که حالا گزیده اش در کتاب “سرلوحه ها”  منتشر شده است.

با این اوصاف بیراه نیست اگر امیرخانی را یک پدیده بدانیم، پدیده ای دوست داشتنی و سرشار از شور و نبوغ که حالا دفعات تجدید چاپ کتب مختلفش حکایت از محبوبیتش دارد.

متن مصاحبه رضا امیرخانی با نشریه نسیم بیداری(PDF)



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.