>
با كسب اجازه از مرحوم سپهري:
شب سردي است و من افسرده
درس سختي است و مغزي خسته
تيرگي هست و اميدي مرده
***
مي خوانم تنها اين اراجيف را
دور ماندند زمن فرمولها
صفحه اي از گوشه دفتر افتاد
غمي افزود مرا بر غمها
***
فكر تاريكي اين مغز سياه
ناگهان آمد تا با دل من
غصه ها ساز كند پنهاني
***
نيست اميدي كه بگويد با من
مي رسد آخر اين تلخيها
هر دم اين بانگ برآرم از دل
واااي اين درس چهقدر سنگين است!