آسمان با نگاهی پر از اميد به زمين می نگرد و زمين با دلی تنگ به آسمان ثانيه ها آنقدر طولانی شده که دقايق را با سال می سنجند… همه در انتظار قدوم موعودی هستند که عدالت وعده داده شده در رکاب اوست مسيح (ع) عاشقانه او را همراهی می کند و خضر(ع) آب حيات به پايش می ريزد خلايق در انتظار مردی ايستاده اند که قلب زمان از هيجان حضور او از تپش ايستاده است ! و حرکت را از ياد برده ! صدای قدمهای او در ميان صدای تپش قلب منتظران و عاشقان گم گشته همه می دانند که او خواهد آمد اما … اما آن لحظه را نمی شناسند کاش فرشی به زير پايت می نهادند که تارش از جنس قلب عاشقانت و پودش از چشمان خيس منتظرانت بود… کاش اين ناچيزترين بنده عشق تو دم به دم از شوق وصالت می مرد ! و لحظه به لحظه بوسه بر خاک جای پای تو می نهاد عزيز جان ما، يوسف زهرا (س) ، اميد بشريت کاش در روز ميلادت به اين چشمان خسته و خيس تماشا را هديه می دادی تماشای چشمان زيبای موعود… اميد مظلومين و مستضعفان .. اميد مردمان جهان و مولای خسته دلان و منتظران و عاشقان … ما در انتظار آن روز نشسته ايم که بيايی و به وعده ات وفا کنی … تا ما نيز به وعده خويش وفا کنیم…
منجي
بدون دیدگاه