گفت برخيز كه از يار سفير آمده است
به چراغانى صحراى غدير آمده است
موج يك حادثه در جان غدير است امروز
و على چهره تابان غدير است امروز بيعت شيشهاى و آهن پيمان شكنى
داد از بيعت آبستن پيمان شكنى!
پس از آن بيعت پر شور على تنها ماند
و وصاياى نبى در دل صحرا جا ماند
موج آن حادثه در جان غدير است هنوز
و على چهره تابان غدير است هنوز