وب‌نوشته‌های مهدی شریفی راد

«چشمان شدیداً بسته» – مرقومه نخست

بدون دیدگاه

>

 

stanley kubrick

stiven spilberg

1- عاشقان كوبريك و سينه چاكان اسپيلبرگ نخوانند!
2- هرگونه شباهت نام افراد در اين مرقومه صرفاً شباهت است!
3- تشكر ويژه از شيخ عطار نيشابوري(special thanks to s.a.n)

«چشمان شديداً بسته»

آورده اند كه بزرگ دايركتور قرون، يگانه بي چرا و چون، فيلسماز مسلط بر فنون، مرادنا و مراد اهل السينما «استنلي كوبريك» شبي سر در جيب مراقبت فرو همي برده بود و نالان و اشكبار طلب ايده اي براي فيلمي يگانه مي كرد. نيمه هاي شب آوايي دلهره انگيز و وهم آور وي را تكاني همي داد، استنلي با خوف گفت: «كه هستي و از من چه خواهي؟» آوا ندا همي در داد كه «استنلي، خواهي كه ترا از رازي مستتر آگاه همي كنم؟» استنلي گفت: «بگو كه مشتاقترم بر شنفتن» و آن آوا سري مستتر بر وي فاش همي كردي و احوالش برآشفتي. استنلي دست در گريبان برد و گريبان همي دريد و موي آشفته كردي و فرياد همي برآوردي، چشمان بچرخاندي و صورت خراشيدي. همسر استنلي كه از احوال وي خوف گرفتي تلفن برداشت و استيون را ندا همي درداد كه چه وقت خسبيدن است كه مرادت كمر بر قتل خويشتن بستي و احوالي عجيب بر وي فايق آمدي. گفته اند كه استيون لمحه اي بعد در آن مكان حاضر شد و به نزد استنلي برفت. استيون استنلي را ندا در داد كه: مرادا اين چه احوال شوم است امشب بر تو غالب! مرا نيز آگهي عطا فرما. استنلي سري بچرخاند و گفت: مپرس كه اين راز طاقت سوز است و غمساز. استيون ورا گفتي: مرادا، تو خالق اسپيس اديسه  هستي، تو صاحب كرامات فراوان در عرصه سينما بوده استي و همي خواهي بودندي! مكن اين حال پريشان غالب بر خود كه ترا مطبوعات سوژه خواهندي كرد و آبرو همي خواهي برد، مكن كه من بر احوال تو پريشانم، يا مكن يا مرا نيز آگاه فرما. استنلي كه استيون را لجوج بر شنيدن مستترات يافت گردشي كرد بس غريب و دست بر كتف مريد نهاد و وي را بر آنچه كه بر وي گذشته بود آگاه كرد. در كتاب القطور جلد سيم (القطور في الاحوال الدايركتورات) آمده كه روز پس از آن شب استنلي بر ساخت «چشمان شديداً بسته» اصرار ورزيدي و فيلمي عجيب ساخت. استيون نيز از آن شب به بعد راز مستتر با هيچ كس نگفتي و هركه وي را از مستترات ميان وي و مرادش استنلي پرسيد جواب همي دادي كه: «مپرس كه نه تو طاقت داري بر شنفتن و نه من طاقت بر گوهر سخن سفتن، مرادنا كوبريك مردي بود با كرامت. منتقدان همه گفتي كه چشمان شديداً بسته چه منظور داشتي در خود! فيلمي به غايت زشت و انكر! ين منتقدان همه نفهم بودي و نفهميدي كه استاد چه كرامتي كردي و اين فيلم يگانه ساختي … آيندگان خواهندي فهميد كه اين فيلم چه بودي و اگر نفهميدي، نفهمي بر آيندگان نيز غالب است.»



برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *