ميان دو دَستش
به وسعت آسمان !
و ميان دو چشمش
به پهناي دشت
و صدايي چو خروش موج
در گلوي پر از دردش جريان دارد.
در اين ميان
قلبي كوچك
عجيب مي تپد !
و صدايي ممتد
و ضعيف
از ميان سينه اي به گوش مي رسد !!
« شايد او باشد
كه آمده تا نماز باران بخواند »
برگرفته از «دلنگاشتهاي يك شفيره»
خیلی عالی بود.لایک داره