>
داخلي – اتاق خواب کودک – شب
مرد به اتاق خواب تاريک که تنها روشنايياش بارقه ضعيف چراغ خواب است، وارد مي شود. مرد که سيگاري نيمه کشيده به دهان دارد نگاهي محبت آميز به کودکي که آرام و بي دغدغه بر روي تخت خوابيده است مي اندازد و براي خاموش کردن چراغ خواب به سمت ميز مي رود. هنگام نزديک شدن به ميز کاغذي تا خورده را مي بيند که لبه اش از گوشه کشو بيرون مانده است. کاغذ را بيرون مي کشد و تلاش مي کند تا متني را که با خط کودکانه نگاشته شده بخواند.
کاشکي بابا … کاشکي هيچکي سيگار نمي کشيد. وقتي بابا سيگار ميکشه من اذيت ميشم. نه اينکه دودش اذيتم کنه ولي از اينکه بابا سيگار ميکشه ناراحت ميشم. اصلاً منم مثل مامان به دود سيگار عادت کردم … اذيتم نمي کنه ولي کاشکي بابا سيگار نمي کشيد. اگه حرف اون مرده تو تلويزيون راستکي باشه چي؟
عضلات چهره مرد حالتي منقبض به خود مي گيرد. سيگار نيمه کشيده را از دهان بيرون آورده و در حاليکه با دو انگشت در دست مي گيرد به کمک انگشت شصت آنرا مي شکند و از اتاق بيرون مي رود.
bale vaghean!
سلام – چه عجب یه مطلب نوشتی تو وبت امیدوارم همیشه سربلند باشی